فرشته های آسمانی

خدا

  مطلب زیررو در سایت دنیای خنده http://zrgreet.blogfa.com/ خوندم خیلی زیبا بود من با اجازه زهراجون اونوکپی کردم تا شما هم بهره ببرید   خدا       آتشي نمى سوزاند " ابراهيم " را ، و دريايى غرق نمي کند " موسى " را ؛ کودکي ، مادرش او را به دست موجهاى " نيل " مي سپارد ، تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛ ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد ! مکر زليخا زندانيش مي کند ، اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند ... از اين " قِصَص " قرآنى هنوز هم نياموختي ؟! که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمي...
16 اسفند 1391

خونه تکونی

چیزی به عید نمونده ومن حسابی کاردارم وقتی فکر میکنم نمیدونم چطور سال قبل هم دانشگاه میرفتم هم سرکار وهم کارای خونه رو میکردم البته پارسال خیلی خونه تکانی آنچنانی نکردم چون وقت نداشتم ولی امسال بجاش دارم تلافی میکنم حسابی خونه رو میخوام برق بندازم     البته اگر مارال خانم بزاره راستش چند روز پیش آینه هارو تمیزکردم ولی فرداش که از سرکار آمدم دیدم وای آیینه ها کدر شده و خیلی بد شکل شده با خودم گفتم یعنی چی ؟ که مارال اومد و گفت مامان چون خسته میشی من شیشه هارو برات تمیز کردم که دیگه خسته نشدی خوشحال شدی حالا مامان ؟؟؟؟؟؟   گفتم آره گفت نمیگی دستت درد نکنه گفتم دستت درد نکنه دختر گلم وبعد اونو بوسیدم هرچ...
13 اسفند 1391

تولد

یک هفته ایی وقت نکردم براتون چیزی بنویسم   چون خیلی کارداشتم  اما امشب بهرطریقی بود برنامه ریزی کردم که بتونم سری به وبلاگ بزنم  خوب جمعه قبل تولد مارال هم گرفتیم و حسابی خوش گذشت مارال اولش بغض کرده بود که چرا دوستای مهدکودکش نیامدند وبالاخره هم اشکش دراومد حق هم داشت اما باهاش خیلی صحبت کردم گفتم که شاید براشون کاری پیش اومده  و خودشون هم ناراحتند که بعدش هم معلوم شد همان ٣نفری که دعوت کرده بود به مسافرت رفته اند و دوستاش خودشون هم ناراحت بودند بهرحال بهر طریقی بود ارومش کردیم اما بعدش صباخانم گریه کرد که منهم میخوام مثل مارا ل لباس عروس بپوشم یک لباس عروس مارال رو به زنداییتون دادم ...
13 اسفند 1391
1